هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

photo 2025 02 12 13 50 54 1 edited

پرواز یا سقوط؟انتخاب با توست!

همه ی ما جای در زندگیمان به نقطه ای میرسیم که باید بین ماندن در امنیت و پریدن به سوی ناشناخته ها تصمیم بگیریم اما اگر به تو بگوییم که سقوطی درکار نیست چه؟اگر پروازی در انتظار تو باشد که هنوز جرات تجربه اش را نداری؟

ما اغلب در قفس هایی که خودمان ساخته ایم گرفتارمیشویم ترس از شکست قضاوت دیگران یا حتی ترس از موفقیت. اما آنهایی که فراتر از این چهارچوب رفته اند چگونه به آزادی رسیدند؟چه چیزی باعث شده که برخی از افراد از عادی بودن فراتر بروند و مسیری متفاوت بسازند؟

شاید پاسخ در یک جمله نهفته باشد:آنها فهمیدند که آزادی یک مقصد نیست بلکه مهارتی است که باید آموخت.

سوال اینجاست:آیا تو آماده ای بال‌هایت را باز کنی؟یا هنوز منتظری که کسی اجازه‌ی پرواز به تو بدهد؟

 

داستان «جاناتان مرغ دریایی» نوشته ریچارد باخ، یه دنیای جادویی و عمیق رو برامون باز می‌کنه. یه دنیایی که توش، نه فقط پرواز به معنای سفر از نقطه‌ای به نقطه دیگه است، بلکه مسیر رسیدن به آزادی و کشف کمال شخصی هم هست. داستان جاناتان، یه مرغ دریایی متفاوت از بقیه است که دست از تلاش برای بیشتر و بهتر شدن برنمیداره و توی هر گام از سفرش به خودش و دنیای اطرافش نگاه می‌کنه.

 

اول داستان، همه‌ی مرغ های دریایی توی ساحل دنبال غذا پیداکردن بودن اما یک مرغ دیایی به اسم جاناتان با اونها فرق داشت. همه مرغ‌ها وقتی پرواز می‌کنن، فقط می‌خوان شکم‌شون رو سیر کنن و زنده بمونن. اما جاناتان یه سوال بزرگ داره: «آیا پرواز فقط برای پیدا کردن غذاست؟» اون نمی‌خواد زندگیش محدود بشه به همین اهداف ساده. به همین دلیل شروع می‌کنه به تمرین‌های روزانه، روز به روز بهتر پرواز می‌کنه، سبک‌تر و سریع‌تر می‌شه، و این یه شروع جدیده برای کشف پتانسیل‌های درونی‌اش.

 

ولی جالب اینجاست که هیچ‌کسی به این تلاش‌های جاناتان اهمیت نمیده. بقیه مرغ‌ها اون رو متوجه نمی‌شن و حتی بهش می‌گن که این همه تمرین و سختی چه فایده‌ای داره؟ «تو باید مثل ما زندگی کنی، این راهی که می‌روی فقط باعث می‌شود از جمع جدا شوی.» و در همین لحظه است که جاناتان به یه درک جدید می‌رسه: «آیا باید خودم رو با معیارهای دیگران اندازه بزنم؟» در این لحظه، جاناتان با خود تصمیم می‌گیره که از چارچوب‌هایی که برایش ساخته شده فراتر بره.

 

اما اوج داستان وقتی میاد که جاناتان به خاطر این تفاوت‌ها از جمع مرغ‌ها طرد می‌شود. «تبعید» برای جاناتان نه فقط یه پایان، بلکه آغاز راهی نو است. در این تبعید، با دو مرغ دیگه آشنا میشه که مثل او، عشق به پرواز و آزادی دارن. اون‌ها به جاناتان می‌گن که این تازه شروع راهه، و اون می‌تونه پروازی فراتر از هر چیزی که تاکنون تجربه کرده، داشته باشه. همراه اون دو پرنده  به منطقه ای رفت که فکر مرغ‌های دریایی مثل جاناتان بود، جاناتان شروع می‌کنه به یاد گرفتن کمالی که نه فقط به معنای بهتر شدن در پرواز، بلکه به معنای رسیدن به آزادی درونی است.

 

یک روز استادش بهش می‌گه: «کمال، رسیدن به جایگاه نهایی نیست، بلکه رسیدن به اون نقطه‌ایه که دیگه هیچ محدودیتی برات وجود نداره. زمانی که به سرعتی می‌رسی که دیگه هیچ چیزی نمی‌تونه تو رو متوقف کنه، به کمال رسیدی.» این جمله مثل یه جرقه در ذهن جاناتان می‌زنه. حالا او می‌فهمه که بهشت نه یه جای خاص و نه یه زمان مشخص، بلکه حالتی از کمال است. وقتی هیچ‌چیز نمی‌تونه جلوی پرواز تو رو بگیره، اون موقع بهشتی که همیشه به دنبالش بودی رو پیدا کردی.

 

اما جالب‌ترین بخش داستان اینجاست که جاناتان وقتی به این مرحله از کمال می‌رسه، احساس می‌کنه که ماموریتی بیشتر از این داره: او حالا باید آموخته‌هاش رو با دیگران به اشتراک بذاره. بنابراین، جاناتان به زادگاهش برمی‌گرده، جایی که روزی از آن طرد شده بود. اونجا مرغ‌های جوانی رو می‌بینه که مثل خودش در جست‌وجوی حقیقت و آزادی هستند، اما به دلیل محدودیت‌های ذهنی‌شون هنوز نتونستن به این آزادی دست پیدا کنن. جاناتان تصمیم می‌گیره که به اون‌ها پرواز واقعی رو نشون بده.

 

او به هر کدام از مرغ‌ها یه پرواز جدید یاد میده، بهشون میگه که باید از محدودیت‌ها فراتر برن و مثل او به دنبال کمال و آزادی درونی باشند. اون یکی از مرغ هارو به عنوان جانشینش توی اون دسته از مرغ ها انتخاب میکنه و همه مرغ هارو به اون میسپارد  و سفر جدیدی را شروع میکند و به همین ترتیب، داستان جاناتان تبدیل میشه به داستان یک سفر بی‌پایان برای رشد و تکامل. این داستان به ما میگه که:کمال یعنی میل به کامل  تر شدن و کمال، نه یه مقصد نهایی، بلکه یک مسیر بی‌پایانه. هر روز باید به دنبال بهتر شدن باشیم و از محدودیت‌ها و انتظارات جامعه فراتر بریم.

 

حالا این سوال پیش میاد که آیا ما هم مثل جاناتان، جرات داریم از چارچوب‌هایی که جامعه برامون ساخته بیرون بریم؟ آیا می‌خواهیم حقیقت درونی‌مون رو پیدا کنیم و به دنبال آزادی و کمال باشیم؟ «جاناتان مرغ دریایی» نه فقط یک داستان از پرندگان، بلکه یک درسی از زندگیه که به ما یاد میده هیچ‌وقت نباید خودمون رو در محدودیت‌های سطحی زندگیمون حبس کنیم. باید پرواز کنیم، حتی اگر بقیه نتونن پروازمون رو درک کنن.

 

گردآورنده:عرشیا حاج‌اکبری

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

دیدگاهتان را بنویسید